پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره
عروسی  بابا و مامانعروسی بابا و مامان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره
مامان سحر مامان سحر ، تا این لحظه: 37 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
بابا آرشبابا آرش، تا این لحظه: 38 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره
عقد بابا و مامانعقد بابا و مامان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
ساخت وب سایت پرهامساخت وب سایت پرهام، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

پرهام دنیای سحر و آرش

پرهام دنیای منی

رفتن به تفریح شهر آبسرد 25 مرداد97+ تمام شدن کار دندانپزشکی پرهام جونم+صبور مامان

سلام مامانی پنجشنبه 25 مرداد 97 با بابایی رفتیم شهر ابسرد دماوند خیلی بهت خوش گذشته بود عشق مامان . اینجام سوئیتی که شب موندیم این عکستون با خاله منصوره برای خرید میخواستیم بریم امامزاده حسن .تو راه   مامانی اینم بگم دندونهای رادمهر یکی یکی داره می افته توهم خیلی دوست داری دندونات بیافته همش میگی مامانی کی دندونام می افته؟گفتم باید 7 سالت بشه .میگی کی  7 سالم  میشه مثل رادمهر و بعدش می گی مامان دیگه منو دندون پزشکی نبریا بذار دندونم مثل رادمهر بیافته . چون یه ماه پیشت هم می برمت دندونپزشکی کل دندونات درست کرده خانم دکتر . مامانی فدای صبوریهات بشه که حتی موقع درست کردن دندوناتم صبوربود...
30 مرداد 1397

جاده جالوس#روستای بیلقان #

سلام مامانی شما الان دقیقا 5سال و 4 ماه و 10 روزته عشق مامان ناز مامان کم کم داره بزرگ و بزرگتر میشه چند روز پیش میگفتی مامانی کی میشه تو مثل خاله منصوره همش خونه بمونی اون لحظه خیلی دلم واست سوخت ولی چاره چیه عشق مامان باید برم سرکار با این اوضاع گرونی که چند هفته به طور خیلی فجیع همه چیز قیمتهاش رفته بالا دیروز با بابایی رفتیم فروشگاه رفاه انقد شلوغ بود همه رفته بودند تا فعلا که ارزونه خرید کنند و روعن مایع اصلا وجود نداشت چون از فردا 14 مرداد تحریم خارجی داره شروع میشه . بگذریم عشقم از این حرفها مامانی پنجشنبه بابایی ظهر اومد خونه بعد از استراحت کامل اماده شدیم رفتیم جاده چالوس روستایی بیلقان که به شما خیلی خوش گذشت هواش خوب بود ولی شب...
13 مرداد 1397

64 ماهگیت مبارک عشقم و فارغ التحصیلی مامانی

سلام مامانی عزیز  دلم 64 ماهگیت مبارک عشقم . مامانی یادم رفت بهت بگم 9 تیر مامان فارغ التحصیل شد. بهت گفتم مامانی دیگه دانشگاه نمیره خیلی خیلی خوشحال شدی میگفتی یعنی پیش من میمونی چون روزهای پنجشنبه میخواستم برم دانشگاه مقنعه سر می کردم همش غر میزدی و گریه می کردی بعضی وقتا میبرمت دانشگاه که تو در واقع فارغ التحصیل شدی خخخخ .  
2 مرداد 1397
1